کد مطلب:223230 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:170

طراح ولایتعهدی

طراح ولایتعهدی

بعضی مورّخان طرح و اندیشه اوّلیه ولایتعهدی را از جانب فضل بن سهل ذوالریاستین دانسته اند و مشهور این است كه چون فضل بن سهل نسبت به علویان متمایل بود از این رو قصد داشت حكومت را از عباسیان به علویان منتقل كند همچنان كه أبو مسلم خراسانی حكومت را از بنی امیه گرفت و به بنی عباس سپرد. أبو علی حسین بن أحمد سلامی در كتاب اخبار خراسان می نویسد:

فضل گفت: كار من با كار أبو مسلم خراسانی اگر مقایسه شود چگونه است؟ یك نفر گفت: أبو مسلم خلافت را از یك قبیله به قبیله ای دیگر منتقل كرد، ولی تو از برادری به برادر دیگر منتقل كردی (از امین به مأمون) و خودت می دانی كه این دو چقدر با هم فرق دارد. فضل گفت: من هم از یك قبیله به قبیله ای دیگر انتقال خواهم داد. بعد مأمون را واداشت تا علیّ بن موسی الرضاعلیه السلام را ولیعهد خود كند و به همین جهت مأمون بیعت برادر خود «مؤتمن» را از بین برد و با حضرت رضاعلیه السلام بیعت كرد.

( بحار الأنوار: 131/12 - 130. )

قطع نظر از انگیزه و هدف فضل بن سهل از طرح ولایتعهدی إمام علیّ بن موسی الرضاعلیه السلام و نقش مؤثری كه وی در این ماجرا داشت، باید گفت كه طراح اولیّه ماجرای ولایتعهدی شخص مأمون بود، این موضوع در شرایطی بحرانی، زمانی كه مأمون در مبارزه با امین كاملاً ناامید شده بود به فكر او خطور كرد و به گونه ای كه خود شرح می دهد، «با خدای خود عهد كرده بودم اگر از دست محمّد برادرم آسوده شدم خلافت را به محلی كه خداوند قرار داده برگردانم.»

( عیون اخبار الرضاعلیه السلام ، 2/صلی الله علیه واله 38؛ بحار الأنوار: 12/صلی الله علیه واله 12؛ نسائم الاسحار من لطائم الاخبار در تاریخ وزراء، ص 18؛ تاریخ بغداد، 339/12؛ تاریخ بیهقی، 190/1؛ برمكیان (ترجمه عبد الحسین مكیده)، ص 3صلی الله علیه واله ، 143؛ دستور الوزارة، ص 1صلی الله علیه واله - 48، 111؛ اعلام، 354/5؛ تاریخ روضة الصفا، 5/3 - 44، 48، 0صلی الله علیه واله 4؛ عیون اخبار الرضاعلیه السلام ، 1/2 - 380، 391؛ تاریخ یعقوبی، 9/2صلی الله علیه واله 4؛ تاریخ فخری، ص 301؛ بحار الأنوار: 124/120، صلی الله علیه واله 12، 132، 134، صلی الله علیه واله 38، 401؛ كشف الغمة فی معرفة الائمة، 5/3صلی الله علیه واله ، صلی الله علیه واله صلی الله علیه واله ، علیه السلام 8؛ اثبات الوصیة، ص علیه السلام - صلی الله علیه واله 39؛ المناقب، (چاپ نجف)، 8/3علیه السلام 4 و 493. )

بنابراین، پیش از آن كه فضل بن سهل خواسته باشد ابتكار این عمل را به دست گیرد، مأمون در این باره پیشقدم بود و اندیشه واگذاری خلافت و یا ولایتعهدی به خاندان علیّ بن أبی طالب را از سرگذرانده بود. مأمون خود در برابر این سؤال كه آیا بیعت با إمام علیّ بن موسی الرضاعلیه السلام از تدبیر فضل بن سهل بوده است ضمن پاسخ دقیق به این سؤال، از شرایط و موقعیتی كه در آن این تصمیم را اتخاذ كرد سخن می گوید: «چون محمّد امین برادرم به من نوشت و مرا نزد خود خواند و من از رفتن ابا و امتناع كردم، عیسی بن ماهان را امیر لشكر كرد و به او امر نمود كه مرا مقید ( اخبار الطوال، 5 - 443. )

كند و غل جامعه در گردنم نهد. چون این خبر به من رسید، هرثمة بن اعین را به جانب سیستان و كرمان و توابع آن فرستادم (برای مقابله با عیسی بن ماهان) ولی هرثمه كاری از پیش نبدر و شكست خورد و صاحب السریر نیز خروج كرد و بر یك طرف شهر خراسان غلبه كرد و همه اینها در یك هفته بر من وارد شد. چون این گونه وقایع برای من رخ د اد، دیدم در این وضعیت نه نیروی دفاعی دارم و نه قدرت مالی كه به وسیله آن لشكر آرایی كنم و سران سپاه و لشكریان خود را همه ترسان و هراسان دیدم و قصد كردم كه به ملك كابل بروم. بعد نزد خود اندیشیدم كه سلطان كابل مردی كافر است و چون (برادرم) محمّد امین مال زیادی به او دهد او مرا به دست محمّد می سپارد. پس راهی بهتر از این نیافتم كه از گناهان خود به سوی خدا توبه كنم و از خدا بر ا ین گونه امور استعانت جویم و به خدا پناه برم. پس امر كردم این خانه را پاكیزه كنند و دو جامه سفید پوشیدم و چهار ركعت نماز گزاردم و در آن چهار ركعت نماز آنچه از قرآن حفظ داشتم، خواندم و خدا را خواندم و پناه به او بردم و به قصد راست و درست با خدا معاهده محكمی كردم كه اگر خدا این امر ( بحار الأنوار: 12/صلی الله علیه واله 12. )

(خلافت) را به سوی من بكشاند و مرا از شرّ این امور سخت كفایت كند، این امر (خلافت) را در جایی قرار دهم كه خدا قرار داده است، پس از آن قلب من قوّت ( ر.ك: همان. )

گرفت و طاهر (ذو الیمینین) را به سوی علیّ بن عیسی بن ماهان، فرستادم و آنچه باید بشود همان شد و هرثمة بن اعین را به سوی جنگجوی مححمد (امین) بازگردانیدم، بر او ظفر یافته و او را بكشت. و... خداوند عالم امر خلافت را به سوی من كشانید و از برای من استقرار یافت پس چون خداوند تعالی وفا كرد به آنچه من با او عهد كردم، دوست دارم وفا كنم به آنچه با خدای خود عهد كردم و كسی را سزاوارتر به این امر از حضرت أبو الحسن الرضاعلیه السلام ندیدم، پس امر خلافت را به او واگذار كردم و او قبول نكرد مگر ولیعهدی را و این بود سبب نصب او به ولایتعهدی».

( عیو اخبار الرضاعلیه السلام ، 2/2 - 391، بحار الأنوار: 12/صلی الله علیه واله - 124. )

یكی از عواملی كه موجب شده بسیاری از مورّخان طرح اوّلیه ولایتعهدی را به فضل بن سهل نسبت دهند، پیشنهاد او در این باره و نیز یادآوری آن است.

( تاریخ یعقوبی، 5/2 - 2صلی الله علیه واله 4. )

در عیون آمده است فضل بن سهل به مأمون پیشنهاد كرد كه تقرب جوید به خدا و رسولش، با صله رحم كردن و بیعت گرفتن برای حضرت رضاعلیه السلام ....

( عیون اخبار الرضاعلیه السلام ، 2/صلی الله علیه واله 38؛ بحار الأنوار: 120/12. )

أبو الفضل بیهقی نیز نقش فضل بن سهل را در یادآوری عهدی كه مأمون با خدای خود بسته بود و كوشش وی در این امر را با جزئیات بیشتری نقل می كند:

فضل بن سهل خواست كه خلافت از عباسیان بگرداند و به علویان آرد. مأمون را گفت: نذر كرده بودی به مشهد من (در حضور من) و سوگند خورده بودی كه اگر ایزد تعالی شغل برادرت كفایت كند و خلیفت گردی، ولیعهد از علویان كنی، و هر چند بر ایشان نماند (اگر چه خلافت در علویان پایدار نماند)... مأمون گفت: سخت صواب آمد، كدام كس را ولیعهد كنیم؟، گفت: علیّ بن موسی الرضا كه إمام روزگار است و به مدینة الرسول علیه السلام می باشد...».

( تاریخ بیهقی، صلی الله علیه واله /191. )